یک جوووون بی مغز

درگیری هایی بین سر انگشتان یک بی مغز و کیبورد

یک جوووون بی مغز

درگیری هایی بین سر انگشتان یک بی مغز و کیبورد

وجدان!؟ دم در گلخونه؟!!!

سلام و درود  

دیروز بعد از ظهر بود که از بهر آمادگی برای امتحان باغبانی(به قول با کلاس ها ری ویوو) رفتیم گلخونه بخش باغبانی. یه چرخی زدیم و رفقا طبق معمول پس از رعایت اصول ایمنی ( مسئول گلخونه نبینتمون)شروع کردند به برداشت قلمه های دلخواه و جاسازی در کیف هاشون. 

راستش از یکی از گل ها خیلی خوشم اومد. خیلی ناز بود. چند دقیقه قبلش یارو مهندسه گفته بود که به گل ها دست نزنید. هر کاری کردم نتونستم خودم رو راضی کنم که قلمه بردارم. 

خلاصه اومدیم بیرون ولی دلم تو گلخونه گیر بود... برگشتم و وجدانم رو راضی کردم که بچینم... سخت بود اما گله خوشگل تر و خواستنی تر بود. یه جونوری هم تو وجودم بود که هی میگفت این یه گله و تو هم یه باغبون و دزدیدن گل اشکالی نداره. خلاصه دست به این عمل ناشایست زدم و چیدم و داشتم جون میکندم و میومدم بیرون که یه دفه یه وجدان بزرگ جلوی در گلخونه ظاهر شد... 

فرزاد خان بود... یه نگاهی کرد و گفت حسین دزدی؟؟؟؟؟؟؟؟ 

شروع کردم به موس موس که فرزاد به جون تو دلم راضی نبود اما خیلی خوشگله... 

فرت ایستاد تو روی ما و گفت نه... دزدیه... نباید برداری... منم که منتظر یه تحریک خارجی بودم یه دفه دیدم وجدان درونیه هم زورش به خوشگلی گله چربید و فوری گفتم آره راست میگی من اجازه ندارم که بچینم... و خودم آتیشم تند تر شد.

دست از پا دراز تر برگشتم و اون دو تا قلمه رو یه گوشه چپوندم تو خاک و به امید اینکه همون جا به زندگیشون ادامه بدند وداع کردم و زدیم بیرون...  

هنوز یه ریزه امیدی داشتم...رفتم سرم رو کج کردم و به مسئول گلخونه گفتم میشه چند تا قلمه بردارم؟ گفت نه...شما که برداری بقیه هم میخواند بردارند... بعد از امتحانات بیا شاید بهت قلمه بدم...منم با یک وجدان خفه خون گرفته اومدم بیرون.

یه دفه دیدم اقا فرزاد لای کیف پولش رو باز کرد چند تایی از همون قلمه ها نشونم داد و هری زد زیر خنده... 

گفتم آخه بچه پرووو واسه من دزدیه اما برای تو کار علمی؟ 

در اومده میگه ببین تو ذاتت پاکه نباید دزدی کنی... منم که میبرم میخوام براشون تکثیر کنم و برگردونم... 

بی وجدان هر جلسه که رفتیم گلخونه چند تایی قلمه با خودش آورده و اتاقشون رو آباد کرده... 

هر سری هم میگه مهم نیت منه... 

  

آخه شما یه چیزی بگید... 

من دل ندارم؟      احساس ندارم؟      من نباید بتونم چهار تا قلمه بدزدم؟ 

من بدبخت باید از دار دنیا یه وجدان داشته باشم که نشه دو دقیقه خفش کرد؟ 

اصلا به نظر شما برداشتن یه قلمه کوچیک برای یه باغبون دزدی حساب میشه؟  

چرا امکانات نیست که من استعداد هام رو شکوفا کنم؟ 

چرا؟ واقعا استاد چرا؟ 

چرا پشت پنجره اتاق ما پر شده و دیگه جا نداره که من کاکتوس بخرم و بچینم اونجا و حال کنم؟ 

چرا هم اتاقی های من خرما و آلوچه و... میخورند و هستش رو میندازن پای گلدون های من؟ 

چرا بقیه میتونند نیت کنند اما من نه؟  

چرا من استعداد دزدی ندارم؟  

چرا من بعد از عمری که واسه اولین بار وجدانم رو خفه کردم یه وجدان گنده تر و انسان نما پرید جلوی من؟ 

چرا دم خر درازه؟  

نظرات 35 + ارسال نظر
فرزاد جونت سه‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:09 ب.ظ http://cafepechpech.blogsky.com

وبلاگ باحالی داری. با تبادل لینک موافقی؟
به منم سر بزن

بیلاخ
من وبلاگ های مزخرف و بی ادب رو لینک نمیکنم

فرزاد جووووونت سه‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:17 ب.ظ

آررررررررره؟؟؟؟
اینطوری هاس دیگه هاااا؟؟!!
باشه آقا... باشه...
یه جووووون داشتیم که تو دنیا مطمئن بودم واقعن دوستم داره و قبولم داره که انگار... هی روزگار

آررررررره؟؟؟
جووووووووووووووووون؟
جووووون جونی منی تو خره

زهرا سه‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:21 ب.ظ http://malake70.blogsky.com

بیا پیش خودم راهها مختلف دزدی و خفه کردنه جدانو بهت یاد میدم.

چشم میرسم خدمتتون
اما این وجدانم رو دوست دارم
اون یکی وجدان دومی رو هم که دم در گلخونه گرفتم دوستش دارم

بهارچی سه‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:25 ب.ظ

تو این دنیا که دیگه هیچکس وجدان نداره تو هم نداشته باش!!! کی به کیه؟!
ولی فک نمیکنم کارت دزدی به حساب میومدا!

سلام از بنده
علیک سلام
سلام
کی گفته که تو این دنیا هیچ کس وجدان نداره؟ خیلی ها هستند که درست و غلط رو تشخیص میدند و عمل میکنند.
کی به کیه یعنی چی؟ هر چی نباشه یه خدایی که هست. نیست؟
چرا خودم فکرش رو کردم اما دیدم هر کاری که مخفیانه و بدون رضایت باشه دزدیه. تازه به نظر من اگه برای چیزی زحمت نکشیده باشم حق ندارم ازش استفاده کنم حتی اگه لذت بردن از دیدن یه گل باشه.
خیلی تفکراتت با من فرق داره ها...
اما قبول دارم که تفکرات منم مسخره هستند

. بـــانــ و تمشـــ کی . سه‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:37 ب.ظ http://tameshki.com

دم خرو !!! نمیدونم اما وجدان تو ؟
اونم نمیدونم !!
بی خی بابا

غمت نباشه !!

من گل میخواستم...

نیلوفر سه‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 04:29 ب.ظ http://hamechiznevis.blogsky.com

سلام حسین جان
با حرف دوستت موافقم تو ذاتت پاکه و مهربونی و این کارا از تو بعیده
استادتون بده که اجازه نمی ده تو قلمه بر داری(بی ادب!)
دم خر هم چونکه خره درازه عزیزم اینکه سوال نداره!

سلام بر نیلوفر بانو
قوربون خودم و ذاتم برم
خوب اون بیچاره هم راست میگه اگه اجازه بده جماعت گلخونه رو بار میکنند میبرند
چرا تو دانشکده ما خر نیست؟ البته خر هست اما خر انسان نما هست
من خر واقعی و خر نما میخام

زهرا سه‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 04:39 ب.ظ http://malake70.blogsky.com

سواله دیگه هم داشتی میتونی بپرسی.

نه
ممنونم که جواب دادی

نیلوفر سه‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 04:50 ب.ظ http://hamechiznevis.blogsky.com

چرا امتحان می گیرن؟
چرا من حوصله ی درس خوندن ندارم؟
چرا من غمناک نه نمناک حالا هر چی هستم؟
چرا؟
اخه چرا؟
.چ.چ.چ؟
زود باش جواب بده!!!
قاتی کردم!

سلام
ببین حالا که امتحان میگیرند شما و البته ما درس نمیخونیم وای اگه امتحان هم نمیگرفتند
تو غلط کردی که حوصله درس خوندن نداری... برو بشین سر درست ببینم
منم فردا امتحان دارم هیچی نخوندم
خوب به هر حجال غم هم خوبه ... یعنی اگه غم مثبت و سازنده باشه و آدم رو به فکر فرو ببره و به آدم یه چیزایی یاد بده و آدم رو بسازه خوبه اما اگه همیشگی و مخرب باشه نه خوب نیست
نمناک بودن هم که عالیه... چشم هات ضد عفونی میشه

چرا چی؟؟؟
دیگه سوالی نداری؟
بپرس تعارف نکن
چرا دم خر درازه؟
کلا آدم ها از سن تو به بعد که یه کم میفهمن چه خبره شروع میکنند به قاطی کردن... منم قاطی کردم
برو بچه بشین درست رو بخون تا منم برم بخونم یا شاید هم بخوابم

نیلوفر سه‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 04:52 ب.ظ http://hamechiznevis.blogsky.com

سلامش فراموش شد
خوب سلام

سلام به روی ماهت که من ندیدمش

VpnServ سه‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 05:33 ب.ظ http://www.vpnserv.info

خریداران وی پی ان عجله کنید !!! فقط تا 20 خردلد فرصت دارید . اکانت های 12 ماهه فقط 20000 تومان و با خرید اکانت های 6 ماهه یک ماه هم از ما هدیه دریافت نمائید

بهاره سه‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:02 ب.ظ http://www.kuche-ali-chap.blogsky.com

شما هم مثه مامان من هستید.رفتیم باغ گلها(اصفهان)رفت وسط چمن و یه گل از ریشه چید و گذاشت زیر چادرش...
لینکتون کردم.

سلام بر مشتری جدید
من میگم خودم باغبونم و گفتم که نچیدم و نبردم بعد شما میگی مثل مامانت هستم؟؟؟؟؟؟
لطف فرمودید

Smile To Me سه‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:06 ب.ظ http://www.xyz.blogsky.com

سلام

راستش دلم به حالت سوخت ولی هرچی کشیدی تقصیر خودته!

میگن بیت المال یعنی ماله خونه!!!

وردار برو تا حالا هم هربار می تونستی این کارو بکنی و نکردی به خودت مدیونی!

سلام بر اقا مهدی گل
خودمم دلم سوخت اما اشکال نداره... چند وقت دیگه خودم تولید کننده میشم...
همینه دیگه... همین جملاته که مملکت رو به گند کشیده...
نمیخام...خودم میرم میخرم
ممنونم که خوندی مهدی جان

[ بدون نام ] سه‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:01 ب.ظ

بنده به عنوان پیر کشاورزی فتوا می دم که این نوع سرقت دزدی به حساب نمی اید و روا می باشد و احتیاط واجب در برخی مواقع واجب هم می شود.
انشالله قبول درگاه خواهد شد.
اسنادشم موجوده
برو حالشو ببر

درود بر آقای دکتر
من این یه واجب رو به اضافهی بقیشون ترک میکنم
میام اسنادش رو میبینم هاااا
ممنون از راهنماییت دکتر جان

هادی سه‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:03 ب.ظ http://hpa65.blogfa.com

نظر بالایی مال منه

راستی گوشای خرگوش چرا درازه؟

بله فهمیدم اما تو چرا همیشه یادت میره اسمت رو بنویسی
البته خوبه ها...چون آمار نظراتم میره بالا
مگه من خرگوشم... برو از خودش بپرس

هادی سه‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:04 ب.ظ http://hpa65.blogfa.com

دیسکو تو دانشکده حرام است
لیکن انشاالله در اتاق خوابگاه به راه است.

دیسکو تو دانشکده واجب است... بچه ها حال میکنند... از خماری در میاند... انرژی میگیرند
با رمز مقدس میرشکاریم وری بیا...ما هستیم

حمید سه‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:58 ب.ظ http://toto1.blogsky.com

خر میدونی چیه؟
به قرآن تگه بدونی
خیلی خری پسر
دزدی به آدما احساس آرامش می ده در ضمن دزدی اکتسابیه
من خودم هزار جور دزدی کردم می خوای برات بگم
.............................
رفته بودم کامپیوتر همسایمونو درست کنم که اونجا من شورت دختر همسایمونم دزدیدم(به کسی نگو)

آره فکر کنم تویی
به کارت ادامه بده تا صبح دولتت بدمد
اما نظرت قشنگ بود

قبلیم سه‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:03 ب.ظ http://toto1.blogsky.com

خر کلا درازه اگه خوساتی اینو میتونیم با هم بریم نشونت بدم
اگه سوال دیگه ای دارید من جواب میدم

منم میتونم نشونت بدم...بیا جلو نترس عمو کوچولو
برو خرمات رو بخور که حداقل هسته خرما داشته باشی

باز خودمم سه‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:04 ب.ظ http://toto1.blogsky.com

چرا من همه چی رو اشتباه تایپ می کنم؟؟
هان؟
نه بگو دیگه؟

تو الان داغی ... چی بگم که ...

به روایت یک زن سه‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:37 ب.ظ http://khis.blogfa.com/

ای دزد خبیث

تف

ممنونم بانو...

ستایش چهارشنبه 12 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:48 ق.ظ

اسم گل و قلمه ها رو بهم بگو..
از دزدی خوشم نمیاد هیچ وتم کسی رو به کار بی سرانجام تشویق نمیکنم . بگو تا اینارو برات به صورت هدیه بفرستم
حرفم کاملا جدی بدون هیچ تعارفی بود ..
موفق باشی

سلام
باریکلا... به تو میگن یه آدم درست و حسابی...من با تو احساس همزاد پنداری میکنم
بابا دمت گرم ...
راستش اسم گل ها رو که بلد نیستم و امید است در ترم های آینده یاد بگیرم
خیلی با مرامی اما نیازی نیست... طلف عالی متداوم... همون نظر ها ونصایح که خوندمشون خیلی برام ارزش داشت و بهتر از گل بود
ممنونم از تو
قبولت دارم اساسی

نازنین چهارشنبه 12 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:20 ق.ظ http://www.delkhaste3.mihanblog.com

خیلی باهال می نویسی تونستی به منم سربزن

سلام
من خودم استاد غلط املایی هستم اما با حال رو با هال نمینویسن
تازه من که میدونم مطلبم رو نخوندی اما بهت سر میزنم

تلاله چهارشنبه 12 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:41 ق.ظ

سلام پسر خوب...بببین مهم اون گله که راضی بوده تو دستای تو شکوفا بشه.....دیگه به حرف فرزاد نباش...به فکر اتاقت باش که زیبا بشه...
مرسی که دلگیر نشدی...ضمنا گفتم که تاییدی نیست خصوصی بزار

سلام دختر خوب
نکنه اون گله تو بودی که اینقدر مطمئن از زبون اون حرف میزنی
اتاقمون رو زیبا کردم اما تو فکرم که بکنمش گلخونه...سال دیگه
کلا به این راحتی ها دلگیر نمیشم...

پرستو چهارشنبه 12 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:08 ق.ظ http://www.parast00k.blogsky.com

ای جونم که مثل خودم عاشق کاکتوسی.
دزدی در راستای پیشرفت علم حلال است.
«آیت ا...پرستو»

سلام
من کلا عاشق گل و گیاه و دار درخت و جوب و... هستم
قوربان نظراتت آیت الف سه نقطه پرستو خانم

تلاله چهارشنبه 12 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:10 ق.ظ

روز مادر هم 5 شنبه هست...یادت نره...حالا که دوری حداقل یه تبریک بگو...
شما اصفهانی نیستی؟؟؟
یه شعر از خواهرم گذاشتم...بیا

ممنون که گفتی... چشم حواسم هست
خود اصفهان که نه... اصفهانیا خسیسن...
چشم میام

انیشتین چهارشنبه 12 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:55 ب.ظ http://www.sage.blogsky.com

یه چیزی بنویس
نشد که هی هر و هر میخندی
همیشه بخندی ایشالا

سیاوش چهارشنبه 12 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:13 ب.ظ http://kharaaaab.blogsky.com

فرزاد دیگه کارش نمیشه کرد
خب تو هم از این به بعد سعی کن نیتت رو عوض کنی تا دیگه با وجدانت هم درگیر نشی

بله... آدمش میکنم
تلاش کردم ... نمیشه به جان شما

انیشتن چهارشنبه 12 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:23 ب.ظ http://www.sage.blogsky.com



بابا وجدان !

بله... خودم هستم... امر بفرمایید

بهارچی چهارشنبه 12 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:28 ب.ظ

سلام
ببخشید
اره فرق داره !!!!!!!!!
قبول ادماییم پیدامیشن که وجدان داشته باشن ولی کمن!

سلام
کم نیستند... شاید چون پذیرفته شده نیستند کم دیده میشند
سر یه امتحان که همه دارند تقلب میکنند کسی که تغلب نمیکنه اخول و بی عرضه حساب میشه و کسی نمیبینتش

ستایش چهارشنبه 12 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 05:39 ب.ظ

نیستی ؟

ببخشید ندیدم
هستم در خدمتتون

Smile To Me چهارشنبه 12 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:35 ب.ظ http://www.xyz.blogsky.com

سلام

حال کن من چه اهل دیدو بازدیدم!

3سوت اومدم!!!

سلام
ایول سه سوت

ستایش چهارشنبه 12 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:27 ب.ظ

روز مادر بر مادر گرامی تان تبریک عرض میشود .ان شالله عمر 1000 ساله داشته و سایه مهرشان بر سر جنابعالی و دیگر اعضا خانواده مستعدام ..

ممنونم دوست من

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:14 ب.ظ

احیانا سلام
منم خودم با تقلب مخالفم. و بنابراین تقلب نمیکنم.
شایدم عرضه شو ندارم!!!!!!!!!!
و احتمالا اگه توموقعیت تو قرار میگرفتم این کارو نمیکردم!یعنی گل برنمیداشتم!
قضه وجدان هم من در مورد چیزی دیگه ای گفتم و شما به چیز دیگه سوقش دادید و متاسفانه بد برداشت کردین!
هرچند بازم من بد نوشتم و نتونستم منظورمو برسونم!
ببخشید...

احیانا سلام و درود
خب بیشتر توضیح بده تا بهتر برداشت کنم...میخوام تفکرات و نظراتت رو بدونم
منتظرم

بهارچی شنبه 15 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:32 ب.ظ

بازم یه سلام محتاط!
منظورت در مورد این قضیه اس؟
گاهی من هر چقدرم سعی کنم نمیتونم عقایدمو برای دیگران روشن کنم!!!!!!

چطوری تمام تفکراتمو اینجا برات توضیح بدم ؟!!!!!!!

سلام
چرا محتاط؟؟؟
بله دقیقا
خب سخته که ادم نظرات و افکارش رو به دیگران بفهمونه و خیلی چیز ها رو نمیشه نوشت و گفت اما دلم میخواد نظرات و تفکراتت رو در مورد موضوع این پست بدونم.
همه تفکراتت رو نه... فقط اونهایی رو که مربوط به این موضوع هستند و فکر میکنی به درد من میخورند... راهنماییم کن... اگه وقت داشتی
در مورد اون سلام محتاط هم بهم بگو

[ بدون نام ] یکشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:51 ق.ظ

سلاااااااااااام
محتاط بودن سلاممو تو نظرات قبلی بهت گفتم!
اما در مورد این پستت،باید بگم: وقتی گفتم هیچکس وجدان نداره، قضیه رو سیاسی کردم!
و منظورم مقامات عظما بود!!!!!!!
ولی تو بد برداشت کردی!
فک کنم تا حالا دیگه فهمیده باشی که چه دل پری ازشون دارم؟!
کلا ناخوداگاه وناشیانه همه چیزو به سیاست ربط میدم(میدونم اشتباه میکنم)
و گفتم اگه به جای تو بودم گل و برنمیداشتم!!!
خدا هم که بله قربونش برم همیشه بوده و هست!
خب دیگه چی بگم؟!
کافیه؟ یا بازم بگم؟
با تفکرات بنده اشنا شدید؟
مزخرف بود؟

سلام
از سیاست خوشم نمیاد و خیلی دربارش فکر نمیکنم
نمیدونم که چی دیدی و چی کشیدی و چرا دلت پره اما امید وارم که هر کاری که میکنی با درک و آگاهی باشه و هیچ وقت جو گیر نشی.
اما نظرم اینه که ادم وجدان دار هم زیاده و کسایی هستند که دارند کارهایی میکنند و نباید همه چیز رو یک جور دید

اگه وقت داری و چیز دیگه ای هم هست خب بگو... خوشحال میشم نظراتت رو بدونم...
هیچ وقت انتظار نداشته باش که بتونی یه خصیت رو بات چند جمله به دیگری بشناسونی
خیلی هم خوب بود و مزخرف نبود و ممنونم که نوشتی

[ بدون نام ] سه‌شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:14 ب.ظ

سلام حسین خان
ممنون
بله کاملا با شما موافقم که میفرمایید ادمای با وجدان زیادن!!!!!!!!
من گفتم که منظورم سیاسی بود و جو گیر شدم!!!!!!!!!!
باشه پیش بیاد بقیه تفکراتمم
برات مینویسم!

سلام
خوشحال میشم بقیش رو هم بخونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد